بگذار دغدغه ی تو را داشته باشم . . .
جذاب وعالی
به وبلاگ من خوش آمدید

آیا ازمذاکرات هسته ای راضی هستیدیانه؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرچی بخواهی و آدرس taha1367.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)


.

آمار مطالب

کل مطالب : 84
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 46
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 131
بازدید سال : 157
بازدید کلی : 15679
بگذار دغدغه ی تو را داشته باشم . . .

وقتی در میان لوزان و جده شما گم می شوید، با خود میگویم باید بنای روزنامه ای را بگذارم که هر روز، تیتر اولش این باشد:

هنوز منتظریم . . .

و اخبار روزگار لوزان و جده و اینجا و آنجا را به دست شما برسانم. بهانه ی زندگی ام! آنقدر دلم برایتان تنگ میشود که گاهی گریه را عادت می پندارم و سینه ی تنگ را حالت. اشک ابرها را برای شما می بینم و عمر کم گلها را با انتظار شما توجیه میکنم. گاهی دیدن مظلومیت شما آنقدر برایم سنگین میشود که بغض اجازه ی فریاد زدن آن را نمیدهد، پس سکوت اختیار میکنم و نمی گویم قهرمانی کشتی گیران را به مذاکرات می دوزند ولی انتظار شما را به یمن نه!

قبح گل به خودی را شکسته ایم، میبینی؟ هیأتهایمان دیدنی شده اند. نائبـتان مجبور شده است برای اجرای احکام دینتان صبر کند؛ چون هنوز اقتصادمان، بوی وال استریت میدهد. آنقدر بوی پولهای نفتی مشام آزار است که دشمنانمان هم فهمیده اند، زندگیمان به یک شاهرگ وصل است. البته فی الحال کمی بهتر شده ایم، ولی بهتر از بدتر! همگی در پی مدرکی افتاده ایم که دروسش را اجنبی ها دیکته کرده اند و هر روز حلقوم پاره ای کف خیابان قابل روئیت است که در اعتراضش سخن رانده؛ برنج، نمک، روغن، مرغ و همه ی دار و ندارمان سم شده است. بخاطر اینکه هیچ حلقوم پاره ای را راهی نیست تا کتابی برای دانشگاه ها بنگارد، شاید از فلاکت نجات یابیم. شرح رسانه هایمان را نمیگویم، همین که تیتر اول روزنامه هایمان انتظار شما نیست، خود رسانه است.

راستی آقا جان، در این میان کسانی هم هستند که سربندهای مادراتان را با گلبرگهائی از جنس خون تزئین کردند. همانها که در یمن و سوریه و عراق، بدون عکسهای سلفی و بدون تب پست های اینستگرامشان در سکوتشان غلطیدند و مَجرایی در دل زمین به گوش شما یافتند. نمیدانم در سجده هایشان چه گفتند ولی خوش گفتند که رخصتشان دادید.

میخواهم برای آوینی دعوتنامه بفرستم، بیاید برایم از فرهنگ و کار فرهنگی صحبت کند، نشانی اش را از هر کس پرسیدم نداشت! شما نشانی اش را به من میدهید؟ راستی به همت و برونسی بگوئید؛ بیایند بچه ها را توجیه کنند. خیلیهامان آموزش ندیده زده ایم به خط پلاس و وایبر. حتی سبک زندگی کردن را هم فراموش کرده ایم. توصیه شان کنید در باب روشهای پاتک صحبت کنند. بچه هایمان پاتک زدن را فحش دادن به خودی ها می پندارند. این جمله ی آخر یاد قلم روان شهید مطهری انداختم! جاذبه و دافعه . . .

برخی شعر میگویند برای چمن؛ گوئیا مخاطبینشان بُزند، برخی دیگر هم به به و چه چه میکنند؛ درست عین بز! یادمان رفته بهانه ی زندگی شمائید و با هر چیزی لذت میبریم حتی اگر ربطی به شما نداشته باشد. هنر را می ستایند، غافل از اینکه اگر هنر توحیدی نباشد، هنر نیست. چگونه نقاشی پاستل یک دختر بی حجاب زیباست، وقتی به توحید نرسیده است. وقتی تک تک اجزای یک اثر هنری، یک حرف را نمیزنند، چه زیبائی را میتوان در آن یافت؟ وقتی نتیجه ی تمرکز بر طرح غلیان شهوت میشود، حاصلش نجاست است نه لذت.

آقا جان، شما شاهد باش که خیلی ها به پاراگراف قبل من خندیدند؛ چون نفهمیدند. درست مثل قوم صالح که خوشی ها کورشان کرده بود. شده ایم بنی اسرائیل، با شعار مرگ بر اسرائیل. به هر چیزی معترضیم، الّا به نیامدن شما؛ طلا بالا - دلار پائین. هیچ کداممان نمیدانیم سهام انتظار شما را در کدام تالار بورس ارائه میکنند ولی در عوض خوب میدانیم در تالارهای عروسی چه میگذرد.

 

آقا جان

بگذارید دغدغه ی شما را داشته باشم . . . 



تعداد بازدید از این مطلب: 47
موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود